کتاب کارخواست
ادامه مطلب + دانلود
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 125 | admin |
![]() |
0 | 120 | admin |
#ماشین_سرنوشت
چون زیر دیپلم بود ، در لیست کارمندان تعدیلی قرار گرفته بود، سازمان قرار بود بعنوان پاداشِ خدمت ، به هر نیرو یه ماشین بده
در روز موعود ، جزو اولین کسانی بود که میتونست ماشینش رو انتخاب کنه ، همینطور که بین ماشینها میگشت چشمش خورد به یه تویوتا وانت دو کابینِ نوی نو ، وای چه ماشینی ، عروس!..............
#مأموریت_خاص
پیر مردِ دلسوزی بود ، البته اونقدر پیر نبود که نتونه کار کنه ، هر روز صبح که داشت میر فت سرکار ، وشب که از کار برمیگشت معمولا دوتا پسرِ جوون ، حدود بیست ساله رو میدید که توی کوچه شون ، دارن بین زباله ها ی خشک ، میگردن و از این راه امرار معاش میکنن
سر و کارش با جوانها بود ،با مشکلات اونها ، تا حد زیادی .........
#افسوس
مغازه ی لحافدوزیش اجارهای بود و قدیمی ، خوبیش این بود که خیلی تجهیزات لازم نداشت
یه مغازه که بشه توش چند تا لحاف و تشک رو پهن کرد و یه محوطه ای داشته باشه که بشه جلوی مغازه ، تشکها رو با چوب صاف کرد و بعد داخل مغازه دوخت و دوز رو انجام داد کافی بود.
تنها مشکلی که وجود داشت .............
#سرمایه_خام
اونموقعه ها هنوز سیستم آموزشی بصورت راهنمایی و دبیرستان بود ، دوره راهنمایی رو با نمره بالای هجده تموم کرده بود ، همه معلمها باهاش خوب بودن و دوستش داشتن
بنحوی میشه گفت توی دوره و ابتدایی جزو بهترین های کلاس بود یعنی تقریبا همیشه جزو سه نفر اول ....................
#بالهای_خیس
هوا سرد بود ، باران تندی باریده بود و همه جا رو خیس کرده بود ، بطوریکه شونه های خاکی جاده ، کاملا گِل آلود بود و جاهایی که حالت گودال داشت پُر از آب و گِل بود
ماشینها با سرعت رد میشدن و آبهای جا مونده از بارون رو به کناره های جاده می پاشیدن؟
توی این شرایط ، توی یه گودال ، یه چیزی داشت وُول میزد ، مثل اینکه پرنده ای ....................
#خیرخواهی_یا_خودخواهی
نزدیک خونه بود ، اومد درب رو باز کنه ، با تعجب یه گربه خیابونی رو دید، که غیر طبیعی بود
اولش متوجه نشد ، خوب که دقت کرد خنده اش گرفت ، از طرفی هم تعجب کرد ، یه قیف نصف شده ، توی گردن گربه .......
حُکمش اومده بود ، حبس ابد ، نمیدونم چکار کرده بود ولی حکمش ابد بود ، سالهای اول براش خیلی سخت بود ، چون به محیط آشنا نبود و نمیدونست چجوری باید از پس مشکلات محلِ جدید بر بیاد
سالها گذشت ، یواش یواش ، خاطراتِ بیرونِ زندان و شرایطِ زندگیِ موقع آزادیش ، از ذهنش داشت بکلی پاک میشد
با زندان خو گرفته بود ، برای خودش یک شیوه ی زندگی تعریف کرده بود که با شرایط موجود ، سازگار باشه
بعد از مدتها تونسته بود در یک قسمتِ زندان مشغول بشه که هم راحت باشه ، هم کسی بهش زیاد کار نداشته باشه
کم کم بجایی رسیده بود که ..............
تا اینکه بعد از سالیان سال ، میفهمه که در تمام این سالها ، گول خورده
حالا باید انتخاب کرد ، این دلشکستگی در ابتدای کار و فقط برای یکبار صورت بگیره ، یا اجازه بدیم تا سالیانی بگذره و طرف با خیال اینکه داره ، خوشحالت میکنه ، شاد باشه تا ........
#عیال_خدا
راننده ی تاکسی بود ، توی یه خیابون فرعی دنبال مسافر میگشت ، اومد دور بزنه، تا برسه به محلی که احتمال میداد بتونه مسافر سوار کنه
یکدفعه دید یه ماشین شخصی دو تا مسافر رو داره سوار میکنه ، از این طرفِ خیابون شروع کرد به داد زدن و بدو بیراه گفتن به راننده شخصی و ...
چقدر خوب میشد که در محیط خانواده ، محل کار ، اجتماع و غیره ، فرد یا افرادی وجود داشتند که نقش موزیک متن هماهنگ و دلنشین را ایفا میکردن تا روابط سخت و خشک بین افراد ، به نرمی ، شیرینی و آرامش تبدیل بشه
چند تمرین برای دسترسی به نیمکره راست مغز(قسمت29)
اقتباس از کتاب هفت عادت مردمان موثر
چجوری از همه ظرفیت مغز خودمون استفاده کنیم(قسمت28)
برداشتی از کتاب هفت عادت مردمان موثر
اینجوری میتونی در هر حال از زندگیت لذت ببری (قسمت27)
برداشتی از کتاب هفت عادت مردمان موثر
اولویت زندگی اکثرمون هیچکدوم از این هشتا نیست
برداشت 26 از کتاب هفت عادت مردمان موثر
چهار عامل خیلی مهم در کانون زندگی
برداشت 25 از کتاب هفت عادت مردمان موثر
اشتباه نکن،مدیریت همون رهبری نیستا
برداشت 24 از کتاب هفت عادت مردمان موثر
نکنه، تو هم به تله فعالیت و مشغله زندگی افتادی؟
برداشت 23 از کتاب هفت عادت مردمان موثر
چهل روز روی حلقه نفوذت کار کن تا زندگیت عوض بشه (قسمت 22)
برداشتی از کتاب هفت عادت مردمان موثر
پله پله تا بلوغ
پنج گام خلاصی از تعارض های سخت
از اینجا ما را در اینستاگرام دنبال کنید