loading...

دانش مهارت

سایتی برای معرفی مهارتهای مدیریتی , زندگی , فنی , آموزشی و کلیه مهارتهای مورد نیاز جوانان

ماشین سرنوشت

admin بازدید : 24 دوشنبه 08 اسفند 1401 نظرات (0)

#ماشین_سرنوشت

چون زیر دیپلم بود ، در لیست کارمندان تعدیلی قرار گرفته بود، سازمان قرار بود بعنوان پاداشِ خدمت ، به هر نیرو یه ماشین بده  

در روز موعود ، جزو اولین کسانی بود که میتونست ماشینش رو انتخاب کنه ، همینطور که بین ماشینها میگشت چشمش خورد به یه تویوتا وانت دو کابینِ نوی نو ، وای چه ماشینی ، عروس!..............

مأموریت خاص

admin بازدید : 20 یکشنبه 23 بهمن 1401 نظرات (0)

#مأموریت_خاص

پیر مردِ دلسوزی بود ، البته اونقدر پیر نبود که نتونه کار کنه ، هر روز صبح که داشت میر فت سرکار ، وشب که از کار برمیگشت معمولا دوتا پسرِ جوون ، حدود بیست ساله  رو میدید که توی کوچه شون ، دارن بین زباله ها ی خشک ، میگردن و از این راه امرار معاش میکنن

سر و کارش با جوانها بود ،با مشکلات اونها ، تا حد زیادی .........

افسوس

admin بازدید : 25 چهارشنبه 19 بهمن 1401 نظرات (0)

#افسوس

مغازه ی لحافدوزیش اجاره‌ای بود و قدیمی ، خوبیش این بود که خیلی تجهیزات لازم نداشت 

یه مغازه که بشه توش چند تا لحاف و تشک رو پهن کرد و یه محوطه ای داشته باشه که بشه جلوی مغازه ، تشک‌ها رو با چوب صاف کرد و بعد داخل مغازه دوخت و دوز  رو انجام داد کافی بود. 

تنها  مشکلی که وجود داشت .............

سرمایه خام

admin بازدید : 29 چهارشنبه 12 بهمن 1401 نظرات (0)

#سرمایه_خام

اونموقعه ها هنوز سیستم آموزشی بصورت راهنمایی و دبیرستان بود ، دوره راهنمایی رو با نمره بالای هجده تموم کرده بود ، همه معلمها باهاش خوب بودن و دوستش داشتن

بنحوی میشه گفت توی دوره  و ابتدایی جزو بهترین های کلاس بود یعنی  تقریبا همیشه جزو سه نفر اول ....................

بالهای خیس

admin بازدید : 21 شنبه 08 بهمن 1401 نظرات (0)

#بالهای_خیس

هوا سرد بود ، باران تندی باریده بود و همه جا رو خیس کرده بود ، بطوریکه شونه های خاکی جاده ، کاملا گِل آلود بود و جاهایی که حالت گودال داشت پُر از آب و گِل بود

ماشینها با سرعت رد میشدن و آبهای جا مونده از بارون رو به کناره های جاده می پاشیدن؟

توی این شرایط ، توی یه گودال ، یه چیزی داشت وُول میزد ، مثل اینکه پرنده ای ....................

خیرخواهی یا خودخواهی

admin بازدید : 26 چهارشنبه 05 بهمن 1401 نظرات (0)

#خیرخواهی_یا_خودخواهی

نزدیک خونه بود ، اومد درب رو باز کنه ، با تعجب یه گربه خیابونی رو دید، که غیر طبیعی بود

اولش متوجه نشد ، خوب که دقت کرد خنده اش گرفت ، از طرفی هم تعجب کرد ، یه قیف نصف شده ، توی گردن گربه .......

آزادی از زندان

admin بازدید : 29 شنبه 01 بهمن 1401 نظرات (0)

#آزادی_از_زندان

حُکمش اومده بود ، حبس ابد ، نمیدونم چکار کرده بود ولی حکمش ابد بود ، سالهای اول براش خیلی سخت بود ، چون به محیط آشنا نبود و نمیدونست چجوری باید از پس مشکلات محلِ جدید بر بیاد

سالها گذشت ، یواش یواش ، خاطراتِ بیرونِ زندان و شرایطِ زندگیِ موقع  آزادیش ، از ذهنش داشت بکلی پاک میشد

با زندان خو گرفته بود ، برای خودش یک شیوه ی زندگی تعریف کرده بود که با شرایط موجود ، سازگار باشه

بعد از مدتها تونسته بود در یک قسمتِ زندان مشغول بشه که هم راحت باشه ، هم کسی بهش زیاد کار نداشته باشه

کم کم بجایی رسیده بود که ..............

قهرمان زندگی

admin بازدید : 26 چهارشنبه 28 دي 1401 نظرات (0)

 تا اینکه بعد از سالیان سال ، می‌فهمه که در تمام این سالها ، گول خورده

حالا باید انتخاب کرد ، این دلشکستگی در ابتدای کار و فقط برای یکبار صورت بگیره ، یا اجازه بدیم تا سالیانی بگذره و طرف با خیال اینکه داره ، خوشحالت می‌کنه ، شاد باشه تا ........

عیال خدا

admin بازدید : 21 یکشنبه 25 دي 1401 نظرات (0)

#عیال_خدا

راننده ی تاکسی بود ، توی یه خیابون فرعی دنبال مسافر میگشت ، اومد دور بزنه، تا برسه به محلی که احتمال میداد بتونه مسافر سوار کنه 

یکدفعه دید یه ماشین شخصی دو تا مسافر رو داره سوار می‌کنه ، از این طرفِ خیابون شروع کرد به داد زدن و بدو بیراه گفتن به راننده شخصی و ...

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
بخشی از دستاوردها و جایگاه امروز ما، حاصل مهارت های ماست.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 23
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 78
  • بازدید ماه : 171
  • بازدید سال : 12,982
  • بازدید کلی : 31,442